سیاوشسیاوش، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

سیاوش ماحصل عشق ما

سه ماهگی نخودچی

به شراب دیدگانت که از ان همیشه مستم گل من تورا نه اکنون همه عمر می پرستم   پسر گلم سه ماهگیت مبارک پسرم دو ماه اول زندگیتو پشت سر گذاشتی و وارد ماه سومت شدیفقط خدا می دونه که این دو ماه از بهترین ماهها و روزهای عمر من و بابا سیامک بود.سه ماه از روزی که با اومدنت زندگیمون رو پر از شادی و پر از برکت کردی. من وبابایی عاشقانه دوستت داریم و بهت عشق می ورزیم. روزها دونه دونه گذشتو تو پسرنازم شدی سه ماهه. سه ماهه این چهار دیواری خونمون رنگ و بوی دیگه ای گرفته انگاراز در و دیوارش بوی مهر و محبت مادر و فرزندی به مشام می رسه. تو این مدت خیلی آقابودی و ذره ای منو بابابی رو اذیت نکردی. روز به روز که می گذره دلم بر...
1 آذر 1390

هدیه خدا به ما

خدایا لحظه ای وصف نشدنی که نه با حرف زدن و نه با نوشتننمی تونم وصفش کنم. چطور باور می کردم که تا لحظاتی دیگر خدا تو را به ما می ده.چطور باور می کردم که داره گل پسرم می یاد. چطور باور می کردم که دارم به معنایواقعی کلمه مادر شدن می رسم. غرق این افکار بودم که به خوابی عمیق فرو رفتم و فارغاز همه جا تنها به یاد تو چشمامو بستم و تو را به تنها معبود عالم خدای مهربانسپردم تا کمک کنه که صحیح و سالم پا به این دنیا بگذاری. ساعت 5:50 دقیقه بامداد روز چهارشنبه خدای بزرگ و مهربان توکوچولوی دوست داشتنی رو برای همیشه به ما سپرد. سیاوش ما تولدت مبارک     به هوش که اومدم خواستم برای اولین بار ببینمت از پرستارتخواهش کردم تو...
1 مهر 1390